سلام دوستان تصميم گرفتم اين مطلبو اينجا بزارم چون هنوز بحث ها براي استان شدن لارستان داغه!!
لطفا بخونيد و نظراتتون رو بزاريد .
ارائه تحلیلی جامع از احتمال مرکز استان شدن لار،لامرد یا جهرم توسط یک شهروند بوشهری!
در تشكيل استان جديد سه احتمال وجود دارد:
1- مركزيت لامرد با جايگاه نفتي
2- مركزيت لار با كاركرد بازرگاني
3- مركزيت جهرم با موقعيت كشاورزي
در نقشه هاي ارائه شده، تقسيمات سياسي احتمالي استان جديد آمده است. (لازم به يادآوري است كه احتمالات ارائه شده، برداشتهاي علمي نويسنده بر مبناي شرايط موجود است و هيچگونه سنديتي ندارد و منوط به ديدگاه مراجع ذيصلاح در زمان تشكيل استان و شرايط آن زمان خواهد بود. لذا ارائه و سنديت به نقشه ها در مراجع سياسي، ممنوع بوده و هرگونه مسئوليت را از نويسنده اين مقاله سلب خواهد كرد.)
منبع: سايت صداي لطيفي و وبلاگ یل دیلمی http://dilom.blogfa.com/post-1442.aspx
پيشنهاداتي در باب راهبردهاي استراتژيك استان بوشهر
در قبال وقايع اخير جنوب فارس
"ان الله لا يغيروا ما بقوم حتی يغيروا ما بانفسهم"
"سيد محسن دريانورد ، كارشناس ارشد علوم سياسي"
(چاپ يا هرگونه برداشت از اين مقاله در كليه نشريات استان بوشهر، با ذكر نام و مشخصات نويسنده و رعايت امانت در ذكر مأخذ مجاز مي باشد)
پيش درآمد:
استان فارس بواسطه قدمت و نفوذ سياسي خود، همواره در زمره استانهاي ارزشمند و استراتژيك كشور بوده است. خراسان، فارس، خوزستان و آذربايجان، چهار استان مهم باستاني ايران زمين بوده اند كه از اين ميان، سيطره فارس و خوزستان بر حوزه جنوبي كشور، همواره وجود داشته است. اساسا نامگذاري خليج فارس نيز بواسطه چنين جايگاهي بوده است. (دكتر علي اكبر ولايتي، برنامه تلوزيوني دو قدم مانده به صبح، موضوع فارس شناسي)
در دوره اي از تاريخ ايران كه تقسيمات سياسي رخ مي دهد و استانها شكل مي گيرد، فارس را بدلايلي، از دريا جدا مي نمايند. بدين ترتيب، اتصال به دريا به يكي از آمال مردم اين استان تبديل شد؛ بگونه اي كه در دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني و سفر ايشان به فارس، امام جمعه وقت شيراز رسما اين درخواست را مطرح نمود. (متن سخنراني آيت الله حائري در شاهچراغ در آن تاريخ)
نقشه تقسيمات كشوري نشان مي دهد كه محدوده اي از شهرستان گاوبندي(پارسيان) در استان هرمزگان، تا عسلويه و مابعد آن در استان بوشهر، محدوده هايي است كه استان فارس به دريا بسيار نزديك مي شود. نزديكترين اين نقاط در نزديكي عسلويه و حدود هفت كيلومتر است.
ظاهر مسئله بسيار ساده بنظر مي رسد: اتصال استان فارس به دريا... !
اما بازگشتي به تاريخ شكل گيري منطقه استراتژيك عسلويه نشان مي دهد كه از اوان شكل گيري اين منطقه، استان فارس همواره (دانسته يا ندانسته!) نيم نگاهي بدان داشته است؛ كه در ادامه، دلايل چنين نگرشي آورده شده است.
موقعيت و جايگاه عسلويه:
حدود يكصد سال است كه بواسطه وجود مخازن عظيم نفتي كشور در استان خوزستان، اين استان همواره مورد تهاجم و تعدي دشمنان قرار گرفته است. قراردادهاي نفتي گذشته، حضور دائمي نيروهاي بيگانه، جنگ جهاني دوم و تصرف آبادان، كودتاي 28 مرداد 1332 و از همه مهمتر، ادعاي عراق در مورد اين استان و جنگ 8 ساله تحميلي، همه نگاهها را بسوي حاشيه امني خارج از آن محدوده برده است.
از طرفي، گرايش بازارهاي تقاضاي جهاني بسوي گاز بعلت ارزانتر بودن آن و كاربردهاي متعددش (كه به تبع چنين شرايطي، مقام معظم رهبري(دامه بركاته) پيشنهاد تشكيل اوپك گازي را مطرح نمودند) سبب شد تا ميدان گازي پارس جنوبي بعنوان بزرگترين منبع گازي دنيا، عسلويه را در كانون توجهات قرار دهد. منطقه اي كه بواسطه دوري از مرزهاي زميني كشور، در حاشيه امني به لحاظ موضوعات مطروحه در بحث پدآفند غير عامل در سطح كلان كشور قرار دارد.
رشد روز افزون اين منطقه و وابستگي شديد اقتصاد كشور بدان، سرمايه گذاريهاي كلان و ايجاد فرصتهاي شغلي فراوان براي مردم منطقه سبب شد تا حساسيتها به آن شدت گيرد.
اساسا موقعيت نظامي بوشهر و قرار گرفتن در كانون توجهات بين المللي، امكان هرگونه توسعه كالبدي را به شدت كاهش داده و محدوديتهاي شديد بازرگاني را سبب شده است. همه اين مسائل دست بدست هم داده تا استان بوشهر، هويت و جايگاه ملي و اقتصادي خود را در دو چيز خلاصه كند: نيروگاه اتمي بوشهر- منطقه عسلويه
از آنجا كه عسلويه، دورترين نقطه استان از شهر بوشهر بوده و باريكه اي در منتها اليه جنوب شرقي استان است، تبديل به حساسترين منطقه استان شده است كه به سبب نگاههاي جاه طلبانه بيروني، شائبه جدايي آنرا از استان ايجاد كرده است.
وقايع اخير فارس و تأييد نگرانيها:
در بهمن ماه سال گذشته اعتراضات مردمي در جنوب فارس بوقوع پيوست كه نشان داد، هر لحظه به شائبه هاي موجود مبني بر تحولات نزديكتر مي شويم و متاسفانه مسئولين و مردم، غافل از آثار احتمالي زيانبار اقتصادي چنين تحولاتي بر استان بوشهر، اقدامات درخور توجهي انجام نمي دهند.
در ادامه تقسيمات سياسي كشور و تفكيك استانها، فارس و كرمان و سيستان و بلوچستان بواسطه وسعت زيادشان و دوري شهرستانها از خدمات مركز استان، در اولويت تقسيم قرار دارند. محدوده هاي جنوبي فارس با فواصلي بيش از 300 كيلومتر تا شيراز، همواره تقاضاي تشكيل استاني بنام "پارس جنوبي" !!! را داشته اند.
در تشكيل استان جديد سه احتمال وجود دارد:
1- مركزيت لامرد با جايگاه نفتي
2- مركزيت لار با كاركرد بازرگاني
3- مركزيت جهرم با موقعيت كشاورزي
در نقشه هاي ارائه شده، تقسيمات سياسي احتمالي استان جديد آمده است. (لازم به يادآوري است كه احتمالات ارائه شده، برداشتهاي علمي نويسنده بر مبناي شرايط موجود است و هيچگونه سنديتي ندارد و منوط به ديدگاه مراجع ذيصلاح در زمان تشكيل استان و شرايط آن زمان خواهد بود. لذا ارائه و سنديت به نقشه ها در مراجع سياسي، ممنوع بوده و هرگونه مسئوليت را از نويسنده اين مقاله سلب خواهد كرد.)
تحليل احتمال اول:
لامرد هر چند كه تا 20 سال گذشته، زيرمجموعه اي از بخشهاي لارستان بزرگ بوده است، در سالهاي اخير با رشدي بي سابقه و غير منتظره روبرو بوده است. منابع نفتي جديد در اين منطقه و نتايج اكتشافات، موجي از منابع مالي وزارت نفت را سرازير اين منطقه نمود. پالايشگاههايي كه مي توانند استخراجات عسلويه را كه عمدتا در دريا قرار دارد، در حاشيه امني از دريا و فاصله اي مناسب در خشكي، مورد استفاده قرار دهد، زمزمه هايي از لزوم تشكيل يك استان جديد نفتي در كشور را به گوش مي رساند. ساده لوحانه و كوته نظرانه است اگر تصور كنيم كه استان جديد، بدون حضور، جايگاه و موقعيت عسلويه قابليت شكل گيري دارد و خاك عسلويه در آن، جايي ندارد.
توليدات لامرد وابسته به عسلويه و صادرات آن نيز، نيازمند سكوهاي نفتي است. لذا زماني خبر اين پيوستن را خواهيم شنيد كه ديگر از كسي كاري بر نمي آيد.
البته در اين راستا موانعي نيز وجود دارد. يكي از مهمترين آنها، لارستان، بعنوان تاريخي ترين و مدعي ترين منطقه در جنوب فارس است كه سوابق متعددي در حوزه هاي سياسي داشته و بدين جهت، همسايگي و همجواري شهرستان لامرد با لارستان، سبب مخالفتهايي از سوي آنها مي گردد.
بدين منظور، طي ماههاي اخير، تشكيل شهرستاني جديد كه از لارستان جدا مي گردد، شائبه هايي از همكاري لامرد را بوجود آورده بود كه نتيجه آن، عدم همجواري سرزمينهاي لارستان و لامرد بود كه همين موضوع سبب ساز وقايع اخير مي باشد. (ر.ك. بيانيه هاي منتشره در لارستان در تاريخهاي مذكور كه به تفصيل و با ارائه اسناد و مستدلات بدان اشاره شده است)
از آنجا كه خنج نيز چندي پيش، از لارستان جدا شده و در اين شهرستان نيز منابع نفتي و گازي فراواني اكتشاف شده است، اين آخرين حلقه از اقدامات در جهت تشكيل يك استان نفتي جديد در كشور بود. اما اعتراضات مردمي در لارستان و چند نقطه ديگر، سبب چالش و تأخير در بررسيها توسط مراجع ذيصلاح گرديد و هشداري بود براي مردم و خصوصا مسئولين ما نسبت به بي توجهي ها و كوتاهي هايشان ازسويي، و نشان دهنده تلاشهاي بي وقفه مناطق همجوار از سوي ديگر. همچنين، فرصتي استثنائي را براي استان بوشهر فراهم نمود كه در ادامه بدان خواهيم پرداخت.
البته در باب تقسيمات سياسي احتمالي، بندرلنگه، جهرم و استان هرمزگان نيز بعنوان ديگر مدعيان مطرحند كه هر يك به نوبه خود، چالشي براي لامرد محسوب مي شوند و همگي به لحاظ قدمت، صلاحيت و ارجحيت، شايستگي بيشتري به لحاظ دارا بودن شرايط مركزيت استان را دارند. بدين جهت احتمال عدم پيوستن جهرم و بستك و بندر لنگه و لار به استان جديد بسيار زياد است و محدوده آن ممكن است تا شيبكوه و جناح خاتمه يابد.(ر.ك. نقشه هاي ارائه شده)
اما نكته جالب، پيوستن جزيره كيش بعنوان نقطه مكمل عسلويه به جهت قرارگاه و محلي براي برگزاري مراسمات و اجلاسهاي نفتي و قراردادهاي تجاري آن است كه در هر صورت در استان جديد قرار خواهد داشت. (شايان ذكر است كه توسعه اخير كيش منتج از رشد عسلويه بوده است)
در واقع تنها نقطه اتكا و ارجحيت لامرد، جايگاه شكننده نفتي آن است كه آن نيز، وام دار نام و موقعيت عسلويه مي باشد.
تحليل احتمال دوم:
شكل گيري يك استان با موقعيت بازرگاني به مركزيت لارستان كه داراي تاريخي طولاني و موقعيتي استثنائي در كشورهاي حوزه خليج فارس است. مناطقي شامل بستك و جناح و بندرلنگه و خنج و لامرد و مهر، همگي روزگاري از توابع اين منطقه وسيع محسوب مي شدند كه به مرور تفكيك شده است. لذا مهمترين چالش در جهت مركزيت ساير نقاط، همين شهر مي باشد. چرا كه سالهاست، تنها داعيه دار مركزيت استان جديد مي باشد و بدين جهت، همواره شدت عمل و برخورد و موضع گيري شيراز را به خود ديده است(حتي در وقايع اخير با وجود اهميت لامرد براي فارس، همكاريها با لامرد بوضوح قابل ادراك بنظر مي رسيده است).
لامرد همواره وابستگي شديدي به شيراز داشته و شايد تصورات، بر ايجاد مركز استاني وابسته، همانند ياسوج باشد.
اما لارستان محدوده اي همواره مستقل و مرتبط با كشورهاي حاشيه خليج فارس بوده و بعنوان نقطه مكمل بندرعباس عمل مي نمايد. زبان لاري رايج در مناطق وسيعي از جنوب فارس و هرمزگان، قوميتي همبسته را ايجاد نموده كه بدين لحاظ بر سايرين ارجحيت چشمگيري دارد و شايد بدين سبب است كه هرمزگان، ظاهرا مايل به چنين تحولي به مركزيت لار است.
سفر مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) به فارس و انتخاب لارستان بعنوان تنها نقطه از جنوب فارس جهت عزيمت، گواه ديگري بر جايگاه خاص و محتمل مركزيت توسعه در جنوب كشور است كه مورد استناد قرار مي گيرد.
در هر صورت كاملا مبرهن است كه تشكيل يك استان با مركزيت بازرگاني در جنوب فارس نيازي به داشتن عسلويه نخواهد داشت و ساير نقاط نفتي نيز مي توانند از همين قاعده تبعيت نمايند(مقصود چنين صحبتي در پيشنهادات آورده شده است).
تحليل احتمال سوم:
جهرم بواسطه واقع شدن در منطقه اي حاصلخيز جمعيت نسبتا مناسب و همچنين بهره گيري از نفوذ سياسي در استان، از ديگر گزينه ها محسوب مي شود. جهرم با فسا و داراب داراي مراودات است و يكي از سه قطب توليد خرما در كشور محسوب مي شود. اما اين شهر بدلايلي چند، از احتمال كمتري برخوردار است و اهميتي براي استان بوشهر نيز ندارد:
1- فاصله كم تا مركز استان
2- عدم كشت اقلام استراتژيك كشاورزي
3- عدم اهميت مركزيت كشاورزي در شرايط فعلي كشور براي دولت
4- احتمال مقابله شيراز بدليل تصاحب حوزه وسيعي از فارس و قرار دادن شيراز در جنوبي ترين نقطه استانش در تقسيمات جديد، كه احتمال جدايي در شمال فارس را نيز بشدت افزايش مي دهد.(ر.ك. نقشه هاي ارائه شده)
فرصتها و تهديدهاي پيش رو: پيشنهاداتي به مسئولين استان
بنظر مي رسد كه احتمال اول، تهديدي جبران ناپذير براي بوشهر محسوب مي شود. چرا كه عسلويه بعنوان نقطه استراتژيك و نفتي، به يك استان جديد نفتي خواهد پيوست، همچنين نزديكترين نقطه به خشكي در استان جديد در جنب غربي عسلويه قرار دارد و هر گونه تحولي منوط به در اختيار داشتن اين نقطه خواهد بود. از سويي، با در اختيار داشتن جزيره كيش بعنوان گلوگاه استراتژيك و قرارگاه عسلويه، احتمال هر گونه ادعا در آينده (حتي پس از تشكيل استان جديد، بدون عسلويه) را بشدت بالا مي برد.
اين در حالي است كه احتمال دوم، يك فرصت استثنائي را در اختيار استان قرار مي دهد. شايد مظلوميت تاريخي استان عزيزمان همواره سبب شده تا ديگران به فكر تصاحب داشته هايمان باشند و ما، وظيفه خود را، تنها حفاظت از داشته هايمان بدانيم.
حال آنكه تأخير و فرصت پيش آمده، شرايطي را فراهم آورده تا بجاي موضع ضعف، در موضع قدرت قرار گرفته و خود را در جايگاه قطب نفتي كشور قرار دهيم.
نگاهي به نقشه هاي مفروض در احتمال دوم نشان مي دهد كه لارستان بعلت موقعيت بازرگاني و ارتباط با هرمزگان، تمايلي بسوي مناطق نفتي نداشته و از طرفي، لامرد و مهر بعلت مدعي بودن، احتمال كمي در پيوستن به استان محتمل را خواهند داشت و بنظر نمي رسد كه لارستان ادعايي در اين زمينه داشته باشد. لذا اين دو منطقه نه تنها به استان جديد نخواهند پيوست، بلكه باتوجه به موقعيت مكاني در نقشه، از استان فارس نيز جدا مي افتند.
لذا ما مي توانيم با پيش دستي در مورد پيوستن مهر و لامرد به استان بوشهر، از فضاي پيش آمده كمال بهره را برده، نه تنها احتمال از دست دادن عسلويه را به حداقل برسانيم، بلكه فرصت تبديل شدن به يك قطب مهم نفتي در كشور را براي استانمان فراهم آوريم.
شايان ذكر است كه چنين فرصتهايي ممكن است هرگز نصيب ما نشود و كوتاهي و از دست دادن آن، ما را(و خصوصا مسئولينمان را) شرمسار مردم و نسلهاي آينده نمايد.
در همين راستا، پيشنهادات زير قابل توجه و ارائه است:
1- تنظيم درخواستي مبني بر پيوستن لامرد و مهر به استان بوشهر بهمراه مستندات و دلايل آن توسط مسئولين در سفر آتي رياست محترم جمهور و همچنين، طرح آن در مجلس شوراي اسلامي و ساير مراجع ذيصلاح (توجه دولت خدمتگزار به مناطق كمتر توسعه يافته، خود، فرصتي براي تحقق چنين خواسته اي مي باشد. همانگونه كه در تقسيمات سياسي استان خراسان، بخشهايي به استان يزد الحاق گرديد(ر.ك. قياس تقسيمات كشوري پيش و پس از تقسيم خراسان)).
2- تنظيم طومار درخواستي توسط مردم استان، از مقام معظم رهبري
3- توجيه و همراه ساختن كليه مناطق استان جهت همراهي
4- توجه به وقايع حوزه اطراف
5- تشكيل كميته اي متشكل از متخصصين در جهت جمع آوري مستندات و ديدگاهها و پيشنهادات
6- تعيين متحدان بالقوه منطقه اي در ساير استانها و همكاريهاي متقابل در اين زمينه منجمله لارستان، در جهت پيشبرد اهداف ذكر شده خصوصا در حوزه سياسي و ياري رساندن و ياري گرفتن متقابل
7- امكان سرمايه گذاري هدفمند ما در نقاط اعلام شده جهت بهره مندي از مزاياي تبديل شدن آنها به مركز استان در بخشهاي بازرگاني و زمين و مسكن براي افزايش سطح مراودات (حوزه هاي نفتي و بازرگاني مي توانند تركيب مناسبي در سرمايه گذاري را تشكيل دهند)
8- در اختيار گرفتن جايگاه بندرعباس بلحاظ مراودات بازرگاني با لارستان جهت وابسته نمودن اين منطقه در معادلات آتي به استان بوشهر
اميد است كه با همكاري مسئولين و هوشياري مردم شريف استان، از فرصت بدست آمده، كمال استفاده بعمل آيد.
:: موضوعات مرتبط:
لارنوشت ,
,